خر ما از کره گی دم نداشت:
مردی خری ديد به گل در نشسته و صاحب خر از بيرون كشيدن آن درمانده. به منظور مساعدت دست در دُم خر زده، قُوَت كرد. دُم از جاي كنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست كه تاوان بده! مرد به قصد فرار به كوچه يی دويد، بن بست يافت. خود را به خانه يی درافگند. زنی آن جا كنار حوض خانه چيزی می شست و بار حمل داشت. (حامله بود) از آن هياهو و آواز در (دروازه) بترسيد، بار بگذاشت (سِقط كرد). خانه خدا (صاحب خانه) نيز با صاحب خر هم آواز شد. مرد گريزان بر بام خانه دويد.… بیشتر بخوانید