آّب حیات: آب حیوان یا آب زندگانی یا اکسیر حیات نیز گفته اند و آن آب افسانه ی است که بعضی آن را شفابخش و برخی آن را مایع نامیدند که مرگ انسان را به تأخیر می اندازد. در زبان و ادب فارسی از آب حیات به نام مایع (جاویدساز) یاد شده است. این مایع در چشمۀ میجوشد که جای آن را در (ظلمات یا سرزمین تاریکستان) دانسته اند. در لغتنامۀ دهخدا آمده است که آب حیات چشمۀ است در ظلمات که هر کس از آن بنوشد زندگی جاوید پیدا می کند. در ادبیات عارفانه کنایه از چشمۀ عشق و محبت و تابش انوار و تجلیات الاهی است. در داستان های منظوم و منثور ادب دری آمده است که خضر همراه اسکندر ذوالقرنین سال ها در ظلمات به دنبال آب حیات گشت. خضر به آب دست پیدا کرد و از آن نوشید و عمر جاویدان یافت، اما هنگامی که اسکندر ذوالقرنین خواست از آب حیات بنوشد، دیگر چشمۀ موجود نبود و او نتوانست آن را بیابد. سعدی در بارۀ آب حیات گفته است:
آب حیات منست، خاک سر کوی دوست
گز دوجهان خرمیست ماو غم روی دوست
* * *
آب زمزم: در نزدیک خانۀ کعبۀ معظمه، چاهی است به نام (چاه زمزم) و من در سال۱۳۷۶خورشیدی این چاه را از نزدیک دیده ام و از آب آن فراوان نوشیده ام. آب آن گوارا و سرد، اما ذایقه و مزه و بوی و رنگ و خاصیت آن آب، از آب های دیگر فرق نداشت و مانند آب معمولی بود. آن گونه که دیده ام، چاه زمزم، از خانۀ کعبه به سوی مشرق است و در گوشۀ حجرالاسود و در نزدیکی قبر ابراهیم و در هژده متری خانۀ کعبه موقیعت دارد و از آن آب فراوان و سرد می برآید. دولت عربستان در زیر زمین برای استفاده بهتر حاجیان، شیر دهن های فراوانی را نصب کرده است. گویند که با سودن پای اسماعیل فرزند ابراهیم، این چشمۀ زمزم به وجود آمده است و به همین دلیل، آب زمزم نزد مسلمانان مقدس و گرامی است. بر اساس داستان ها و باورهای مسلمانان پس از آن که ابراهیم همسر و فرزندش را ترک کرد، تشنگی بر آن ها چیره شد. (هاجر) به دنبال آب، میان کوه صفا و مروه، سراسیمه دوید. سرانجام جبرئیل پاشنۀ پایش را برزمین کوفت و زمزم جوشید و آب برای حفظ جان اسماعیل و هاجر پدید آمد. در زبان عرب، به آنان (بئر زمزم یا بئر شبع) گویند. در شعر و ادبیات فارسی (چاه زمزم) کنایه از دهان معشوق و محبوب، و (زمزم آتش فشان) کنایه از آفتاب عالمتاب است. در زبان گفتاری و امثال، (به چاه زمزم شاشیدن) کنایه از آن است که شخص گمراه برای معروف شدن خود مرتکب عمل بد و زشت شود. عرفی شیرازی، در این بیت، اشاره به این دارد که آب زمزم
نزد مسلمانان پاک و منزه است:
چنان با نیک و بد خوی کن که بعد از مردنت عرفی
مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
ابن یمین گفته است:
آب انگور نکو خور که مباح است و حلال
آب زمزم نخوری بد، که حرامت باشد
* * *
آب زیر کاه: ظاهرآ به آبی گویند که در زیر خار و خاشاک پنهان باشد. به باور عامۀ مردم، آب زیر کاه به کسی گفته شود که ظاهر و باطنش یکسان نباشد، بدین معنا که در ظاهر خود را نیکوکار و خوش خلق نشان دهد، اما در باطنش شر و فتنه باشد. به زیرکی گفته شود، که کارهای خود را پوشیده انجام دهد و مکار و حیله گر باشد. اين گونه افراد را مکار و دغلباز نيز گويند که در لباس دوستي و رفاقت و ظاهری آراسته به دوستان خود خیانت کنند و مایه زیان شوند. آب زیر کاه، در اصل و بنیاد یکی از حیله های جنگی بوده است، آن گونه که در قدیم سپاهیان برای آن که بتوانند مقابل خود را مقلوب و منکوب کنند، در مسیر راه دشمنان چاه های پر از آب حفر می نمودند و روی آن چاه ها را کاه می پوشانیدند. آن گاه که سپاه مقابل از این راه می گذشتند در بین آن چاه های سر پوشیده می افتادند و اسیر یا زخمی و یا کشته می شدند. خاقانی شیروانی گفته است:
رویم ز گریه بین چو گلین کاه زیر آب از شرم روی توست، رخ ماه، زیر آب
حال من و تو از من و تو دور نیست زانک تو آب زیرکاهی ومن کاه زیرآب
خاقـانیا! بـه چاه فـرو گـوی راز دل کز دوست رازدارتر، آن چاه زیر آب
از کتاب (فرهنگ نامه یقین)، نوشته داکتر غلام حیدر یقین، چاپ سال ۱۳۹۳.